قرصِ قَمر...

شرح ندارد!

قرصِ قَمر...

شرح ندارد!

۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

(خدا جان، حالِ ما را خوب کن...لدفن)

++++++++

...من اینروزها درس خواندن را از هر کارِ دیگری بیشتر دوست دارم..[آیکن رضایت]



پ.ن: قرار است ننه غرغرو نباشم. حتی بِ دروغ!
من قول دادم، پس نباید باشم!!


+++++++++
  • خاتون

همه ی ما

فقط

حسرتِ بی پایانِ یک اتفاقِ ساده ایم

کِ جهان را بی جهت

یک جورِ عجیبی جدی گرفته ایم...!


.


+(من خودم هستم! بی خود این آینه را زیر و رو نکن، هیچ اتفاقِ خاصی رخ نداده است.)1



1- ما نیاز داریم گاهی دلمون رو الکی هم شده گرم کنیم.

  • خاتون

باید پیدا کنم خودم رو از لایِ خرت و پرت های این زندگی...

باید خودِ خودم باشم.

(آی میچسبه آدم هی خودش رو پیدا کنه -همون خودی کِ دوسش داره-)

.

زیرِ لب بِ خودجانِ غریبم گفتم:

من خواب دیده ام، بخدا خوب می شوی...

++++++++++

  • خاتون

"زندگی کن، بگذار دیگران هم زندگی کنند"...

  • خاتون

من اکنون ایستاده ام و خود را می نگرم که دارم از پسِ تکه ابرهای نمودینِ خویش سر میزنم. طلوعِ خود را می نگرم. و خود را به نرمی و رضایت، غرقِ لذت و امید، تسلیمِ او میکنم. او که مرا در خود می مکد و من همچنان ساکت می مانم تا تمام شوم. نسیمِ امید بر چهره ام می وزد و من، در نشئه ی مطبوعِ نیست شدن هایم، غرقه در شکر و اشک، در انتظار آنم که از آن پُر شوم. احساس می کنم که آنچه اکنون در من می جوشد، سراپایم را فرا می گیرد، تمامِ "هستن" م را لبریز می کند. همه ی لکه هایی را که از اثر انگشت هایِ طبیعت بر دیواره های "بودن" م مانده بود، می زداید. مرا در خود می شوید. دیگرم میسازد و من، گرمِ این لذتِ دردآمیزِ تولدِ خویش، ساکت مانده ام. اما نمی دانی! این که در من فرا می رسد به عظمتِ همه ی این هستی است، چِ می گویم! به عظمتِ ابدیت است. به عظمتِ مطلق است و به هراسِ بی کرانگی! سنگینیِ آفرینش را دارد و جلالِ خدا را و "بودن" من، این قفسِ تنگ و ناتوان، گنجایشِ آن را ندارد.

احساس می کنم که در خود فرو می شکنم، نمی دانم چیست؟ اما بی تابم.

(دکتر شریعتی جان)




+هر لحظه حرفی در ما زاده میشود. هر لحظه دردی سر برمی دارد  و هر لحظه نیازی از اعماقِ مجهولِ روحِ پنهان و رنجورِ ما جوش می کند.
اینها بر سینه می ریزند و راهِ فراری نمی یابند! مگر این قفسِ کوچک و استخوانی، گنجایشش چِ اندازه است؟

+خدایم...تعجیل در خوب شدنم از من؛ درنگ از تمام شدنم از تو. (1-1 مساوی)
+ خوب می دانم، چاره ام این است کِ بیچاره ی تو باشم...







  • خاتون