چه جوری بگویم؟ حوصله ی هیچ کسی را ندارم. بله. همین را می خواستم بگویم و نمی دانستم که چطوری بگویم. آخر می دانید؟ امروز یکی از آن روزهایی بود که وقتی چشمم را باز کردم، دستم را گذاشتم روی دهنم و خمیازه کشیدم، به این فکر می کردم که من آدم ها را دوست دارم یا آدم ها را دوست ندارم؟ صورتم را که شستم و توی آینه خودم را نگاه کردم تصمیم گرفتم فعلن به همین که خودم را دوست دارم بسنده کنم و فکر کردن درمورد دوست داشتن آدم ها را موکول کنم به بعد. خب من این را گفتم. ولی همین که داشتم مربای گیلاسم را می مالیدم روی نون و کره ی توی دستم فکرم باز رفت سمت اینکه « من واقعن آدم ها را دوست ندارم؟ » الان هم که دارم آب انگورم را قلپ قلپ می دهم بالا هیچ جوابی برایش پیدا نکرده ام. خب شاید دلیلش این است که من دختر باهوشی نیستم! (می دانم که این بهانه ی مسخره ای است برای اینکه جواب سوال خودم را ندهم، اما باید وقت بیشتری را برای جواب دادن به این سوال صرف کنم، پس فعلن و ترجیحاً بی خیالش می شوم). حالا دارم به این فکر می کنم که این جا را بعضی از دوستانم می خوانند و یحتمل با خودشان فکر می کنند که من حوصله ی آن ها را هم ندارم و بخاطر همین است که جواب پیامک هایشان را نمی دهم. با عرض هیچ گونه شرمندگی ای باید بگویم که دقیقن هم همینطور است و آن ها دارند درست فکر می کنند. خب برای اینکه دوستانم هم جزء همان "هیچ کسی" ای هستند که همان اول کاری برایتان گفتم، و من برای اینکه تصمیم گرفته ام حوصله ی هیچ کسی را نداشته باشم - توجه دارید که من حتی برای چنین مسئله ای هم خودم تصمیم می گیرم و همه چیز تحت فرمان خودم است؟ - چاره ای ندارم جز اینکه حوصله ی این ها را هم نداشته باشم. و من متاسفم واقعا! و راستش هیچ حرف دیگری در این زمینه ندارم. و در کل فکر می کنم که این حق طبیعی هر شخصی است که گاهی وقت ها حوصله ی هیچ شخص حقیقی یا حقوقی دیگری را نداشته باشد جز خودش. و اصلن برای اینکه بی حساب شویم از همین جا، و از طریق همین تریبون اعلام می کنم که این یکی دوتا دوستی هم که دارم اجازه دارند بعضی از روزهایشان حوصله ی این جانب را نداشته باشند و جواب اس ام اس، اهم. ببخشید جواب پیامک هایم را ندهند. و نهایتاً بدین وسیله خواستیم بگوییم هر چند که بی حوصله ایم، اما یک همچین آدم منصفی هستیم ما.بعله.