قرصِ قَمر...

شرح ندارد!

قرصِ قَمر...

شرح ندارد!

من که چیز زیادی  نمی خواستم. فقط می خواستم یک بچه فیل داشته باشم برای خودم. یک بچه فیل که همیشه باشد. و به شعرهایی که نمی نویسم گوش بدهد. به حرف هایم. به این که من دلم میخواهد تمام این ۳۳۲ کیلومتر فاصله بروند گم شوند وقتی که دلتنگم. به همین چیزها. به همین چیزها و حرف هایی که تو بهشان می گویی "نق نق"، می گویی "بهانه گیری"!

یک فیل که چیزی نبود. می شد شب ها برایش قصه بگویم. و توی همین اتاق خودمان جایش بدهم، و وقت هایی که دستشویی دارد و توی اتاق پی پی می کند توی گوشش بگویم "سعی کن مؤدب باشی" فیل من باشعور تر از این حرف ها می شد که من مجبور باشم توی گوشش بگویم مؤدب باش. مطمئنم.

از بین این همه زرافه، گرگدن و نهنگ، یک بچه فیل که چیزی نبود. می شد توی خانه گومپ گومپ راه برود و من هر بار غش غش بخندم به خرطوم بلندی که به پاهایش گیر می کند و او را کله پا می کند. بله فیل من حین راه رفتن هی کله پا می شود، چون فقط یک بچه فیل است و راه رفتن را هنوز یاد نگرفته. اشکالی دارد؟

چه می شد اگر من یک بچه فیل برای خودم داشتم؟ اینجوری ها من دیگر این همه چشم انتظار نبودم و تا هشت و سی دقیقه که "تو" برمیگردی خانه یک دلخوشی خیلی خیلی بزرگ برای خودم داشتم!

  • خاتون